بگشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت
بگشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت
بگشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت
بگشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت
بگشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت
بگشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت
بگشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت
بگشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت
بربند عقد در که کنون دربر آیمت
بربند عقد در که کنون دربر آیمت
بربند عقد در که کنون دربر آیمت
بربند عقد در که کنون دربر آیمت
بربند عقد در که کنون دربر آیمت
بربند عقد در که کنون دربر آیمت
بربند عقد در که کنون دربر آیمت
بربند عقد در که کنون دربر آیمت
بنشان خروش زیور و بنشین به بانگ در
بنشان خروش زیور و بنشین به بانگ در
بنشان خروش زیور و بنشین به بانگ در
بنشان خروش زیور و بنشین به بانگ در
بنشان خروش زیور و بنشین به بانگ در
بنشان خروش زیور و بنشین به بانگ در
بنشان خروش زیور و بنشین به بانگ در
بنشان خروش زیور و بنشین به بانگ در
کز بس خروش زارتر از زیور آیمت
کز بس خروش زارتر از زیور آیمت
کز بس خروش زارتر از زیور آیمت
کز بس خروش زارتر از زیور آیمت
کز بس خروش زارتر از زیور آیمت
کز بس خروش زارتر از زیور آیمت
کز بس خروش زارتر از زیور آیمت
کز بس خروش زارتر از زیور آیمت
آمد کبوتر تو و نامه رساند و گفت
آمد کبوتر تو و نامه رساند و گفت
آمد کبوتر تو و نامه رساند و گفت
آمد کبوتر تو و نامه رساند و گفت
آمد کبوتر تو و نامه رساند و گفت
آمد کبوتر تو و نامه رساند و گفت
آمد کبوتر تو و نامه رساند و گفت
آمد کبوتر تو و نامه رساند و گفت
پیش از کبوتر آمدن از در درآیمت
پیش از کبوتر آمدن از در درآیمت
پیش از کبوتر آمدن از در درآیمت
پیش از کبوتر آمدن از در درآیمت
پیش از کبوتر آمدن از در درآیمت
پیش از کبوتر آمدن از در درآیمت
پیش از کبوتر آمدن از در درآیمت
پیش از کبوتر آمدن از در درآیمت
بربسته زر چهره به پای کبوترت
بربسته زر چهره به پای کبوترت
بربسته زر چهره به پای کبوترت
بربسته زر چهره به پای کبوترت
بربسته زر چهره به پای کبوترت
بربسته زر چهره به پای کبوترت
بربسته زر چهره به پای کبوترت
بربسته زر چهره به پای کبوترت
سینه کنان چو باز گشاده پر آیمت
سینه کنان چو باز گشاده پر آیمت
سینه کنان چو باز گشاده پر آیمت
سینه کنان چو باز گشاده پر آیمت
سینه کنان چو باز گشاده پر آیمت
سینه کنان چو باز گشاده پر آیمت
سینه کنان چو باز گشاده پر آیمت
سینه کنان چو باز گشاده پر آیمت
مهتاب وار در خزم از روزن آنچنانک
مهتاب وار در خزم از روزن آنچنانک
مهتاب وار در خزم از روزن آنچنانک
مهتاب وار در خزم از روزن آنچنانک
مهتاب وار در خزم از روزن آنچنانک
مهتاب وار در خزم از روزن آنچنانک
مهتاب وار در خزم از روزن آنچنانک
مهتاب وار در خزم از روزن آنچنانک
نگذاردم رقیب که سوی در آیمت
نگذاردم رقیب که سوی در آیمت
نگذاردم رقیب که سوی در آیمت
نگذاردم رقیب که سوی در آیمت
نگذاردم رقیب که سوی در آیمت
نگذاردم رقیب که سوی در آیمت
نگذاردم رقیب که سوی در آیمت
نگذاردم رقیب که سوی در آیمت
یا از کنار بام چو سایه درافتمت
یا از کنار بام چو سایه درافتمت
یا از کنار بام چو سایه درافتمت
یا از کنار بام چو سایه درافتمت
یا از کنار بام چو سایه درافتمت
یا از کنار بام چو سایه درافتمت
یا از کنار بام چو سایه درافتمت
یا از کنار بام چو سایه درافتمت
یا از میان خانه چو ذره درآیمت
یا از میان خانه چو ذره درآیمت
یا از میان خانه چو ذره درآیمت
یا از میان خانه چو ذره درآیمت
یا از میان خانه چو ذره درآیمت
یا از میان خانه چو ذره درآیمت
یا از میان خانه چو ذره درآیمت
یا از میان خانه چو ذره درآیمت
تا آفتاب دامن زرکش کشان به ناز
تا آفتاب دامن زرکش کشان به ناز
تا آفتاب دامن زرکش کشان به ناز
تا آفتاب دامن زرکش کشان به ناز
تا آفتاب دامن زرکش کشان به ناز
تا آفتاب دامن زرکش کشان به ناز
تا آفتاب دامن زرکش کشان به ناز
تا آفتاب دامن زرکش کشان به ناز
من غرق نیل و چشم چو نیلوفر آیمت
من غرق نیل و چشم چو نیلوفر آیمت
من غرق نیل و چشم چو نیلوفر آیمت
من غرق نیل و چشم چو نیلوفر آیمت
من غرق نیل و چشم چو نیلوفر آیمت
من غرق نیل و چشم چو نیلوفر آیمت
من غرق نیل و چشم چو نیلوفر آیمت
من غرق نیل و چشم چو نیلوفر آیمت
رفتم که از پی تو به دامن زر آورم
رفتم که از پی تو به دامن زر آورم
رفتم که از پی تو به دامن زر آورم
رفتم که از پی تو به دامن زر آورم
رفتم که از پی تو به دامن زر آورم
رفتم که از پی تو به دامن زر آورم
رفتم که از پی تو به دامن زر آورم
رفتم که از پی تو به دامن زر آورم
و اینک چو دامن تو همه تن زر آیمت
و اینک چو دامن تو همه تن زر آیمت
و اینک چو دامن تو همه تن زر آیمت
و اینک چو دامن تو همه تن زر آیمت
و اینک چو دامن تو همه تن زر آیمت
و اینک چو دامن تو همه تن زر آیمت
و اینک چو دامن تو همه تن زر آیمت
و اینک چو دامن تو همه تن زر آیمت
از شرم آنکه نیست ره آورد به ز جان
از شرم آنکه نیست ره آورد به ز جان
از شرم آنکه نیست ره آورد به ز جان
از شرم آنکه نیست ره آورد به ز جان
از شرم آنکه نیست ره آورد به ز جان
از شرم آنکه نیست ره آورد به ز جان
از شرم آنکه نیست ره آورد به ز جان
از شرم آنکه نیست ره آورد به ز جان
چون زلف تو به لرزه فکنده سرآیمت
چون زلف تو به لرزه فکنده سرآیمت
چون زلف تو به لرزه فکنده سرآیمت
چون زلف تو به لرزه فکنده سرآیمت
چون زلف تو به لرزه فکنده سرآیمت
چون زلف تو به لرزه فکنده سرآیمت
چون زلف تو به لرزه فکنده سرآیمت
چون زلف تو به لرزه فکنده سرآیمت
بر خاک نیم روی نهم پیش تو چو سگ
بر خاک نیم روی نهم پیش تو چو سگ
بر خاک نیم روی نهم پیش تو چو سگ
بر خاک نیم روی نهم پیش تو چو سگ
بر خاک نیم روی نهم پیش تو چو سگ
بر خاک نیم روی نهم پیش تو چو سگ
بر خاک نیم روی نهم پیش تو چو سگ
بر خاک نیم روی نهم پیش تو چو سگ
وانگه چو سگ به لابه بلاکش تر آیمت
وانگه چو سگ به لابه بلاکش تر آیمت
وانگه چو سگ به لابه بلاکش تر آیمت
وانگه چو سگ به لابه بلاکش تر آیمت
وانگه چو سگ به لابه بلاکش تر آیمت
وانگه چو سگ به لابه بلاکش تر آیمت
وانگه چو سگ به لابه بلاکش تر آیمت
وانگه چو سگ به لابه بلاکش تر آیمت
بر پایت از سگان کیم من که سر نهم
بر پایت از سگان کیم من که سر نهم
بر پایت از سگان کیم من که سر نهم
بر پایت از سگان کیم من که سر نهم
بر پایت از سگان کیم من که سر نهم
بر پایت از سگان کیم من که سر نهم
بر پایت از سگان کیم من که سر نهم
بر پایت از سگان کیم من که سر نهم
پای سگان کوی تو بوسم گر آیمت
پای سگان کوی تو بوسم گر آیمت
پای سگان کوی تو بوسم گر آیمت
پای سگان کوی تو بوسم گر آیمت
پای سگان کوی تو بوسم گر آیمت
پای سگان کوی تو بوسم گر آیمت
پای سگان کوی تو بوسم گر آیمت
پای سگان کوی تو بوسم گر آیمت
بینی ز اشک روی که چون پشت آینه
بینی ز اشک روی که چون پشت آینه
بینی ز اشک روی که چون پشت آینه
بینی ز اشک روی که چون پشت آینه
بینی ز اشک روی که چون پشت آینه
بینی ز اشک روی که چون پشت آینه
بینی ز اشک روی که چون پشت آینه
بینی ز اشک روی که چون پشت آینه
حلقه بگوش و غرق زر و گوهر آیمت
حلقه بگوش و غرق زر و گوهر آیمت
حلقه بگوش و غرق زر و گوهر آیمت
حلقه بگوش و غرق زر و گوهر آیمت
حلقه بگوش و غرق زر و گوهر آیمت
حلقه بگوش و غرق زر و گوهر آیمت
حلقه بگوش و غرق زر و گوهر آیمت
حلقه بگوش و غرق زر و گوهر آیمت
بر بوی آنکه بوی تو جان بخشدم چو می
بر بوی آنکه بوی تو جان بخشدم چو می
بر بوی آنکه بوی تو جان بخشدم چو می
بر بوی آنکه بوی تو جان بخشدم چو می
بر بوی آنکه بوی تو جان بخشدم چو می
بر بوی آنکه بوی تو جان بخشدم چو می
بر بوی آنکه بوی تو جان بخشدم چو می
بر بوی آنکه بوی تو جان بخشدم چو می
جان بر میان گداخته چون ساغر آیمت
جان بر میان گداخته چون ساغر آیمت
جان بر میان گداخته چون ساغر آیمت
جان بر میان گداخته چون ساغر آیمت
جان بر میان گداخته چون ساغر آیمت
جان بر میان گداخته چون ساغر آیمت
جان بر میان گداخته چون ساغر آیمت
جان بر میان گداخته چون ساغر آیمت
روی تو خوان سیم و لبت خوش نمک بود
روی تو خوان سیم و لبت خوش نمک بود
روی تو خوان سیم و لبت خوش نمک بود
روی تو خوان سیم و لبت خوش نمک بود
روی تو خوان سیم و لبت خوش نمک بود
روی تو خوان سیم و لبت خوش نمک بود
روی تو خوان سیم و لبت خوش نمک بود
روی تو خوان سیم و لبت خوش نمک بود
من ز آب دیده با نمکی دیگر آیمت
من ز آب دیده با نمکی دیگر آیمت
من ز آب دیده با نمکی دیگر آیمت
من ز آب دیده با نمکی دیگر آیمت
من ز آب دیده با نمکی دیگر آیمت
من ز آب دیده با نمکی دیگر آیمت
من ز آب دیده با نمکی دیگر آیمت
من ز آب دیده با نمکی دیگر آیمت
چون ماه سی شبه که به خورشید درخزد
چون ماه سی شبه که به خورشید درخزد
چون ماه سی شبه که به خورشید درخزد
چون ماه سی شبه که به خورشید درخزد
چون ماه سی شبه که به خورشید درخزد
چون ماه سی شبه که به خورشید درخزد
چون ماه سی شبه که به خورشید درخزد
چون ماه سی شبه که به خورشید درخزد
اندر خزم به بزمت و در بستر آیمت
اندر خزم به بزمت و در بستر آیمت
اندر خزم به بزمت و در بستر آیمت
اندر خزم به بزمت و در بستر آیمت
اندر خزم به بزمت و در بستر آیمت
اندر خزم به بزمت و در بستر آیمت
اندر خزم به بزمت و در بستر آیمت
اندر خزم به بزمت و در بستر آیمت
تو دود برکنی و در آتش نهیم نعل
تو دود برکنی و در آتش نهیم نعل
تو دود برکنی و در آتش نهیم نعل
تو دود برکنی و در آتش نهیم نعل
تو دود برکنی و در آتش نهیم نعل
تو دود برکنی و در آتش نهیم نعل
تو دود برکنی و در آتش نهیم نعل
تو دود برکنی و در آتش نهیم نعل
من نعل اسب بندم و چون آذر آیمت
من نعل اسب بندم و چون آذر آیمت
من نعل اسب بندم و چون آذر آیمت
من نعل اسب بندم و چون آذر آیمت
من نعل اسب بندم و چون آذر آیمت
من نعل اسب بندم و چون آذر آیمت
من نعل اسب بندم و چون آذر آیمت
من نعل اسب بندم و چون آذر آیمت